Whatever it takes.



نمی‌دونم که دارم به چه چیزی تبدیل می‌شم. خودخواه‌ و پرخاشگرم. و ابرازگرتر از قبل، که خب، نشونه‌ی خوبیه. INFJ هایی که می‌بینم شبیه من نیستن. که مهربون‌تر و باحوصله‌ترن. من خیلی خسته‌م، و این روی رفتارم هم تاثیر گذاشته. حس می‌کنم که به آدم‌ها نیازی ندارم. قبلنا صرفاً تظاهر می‌کردم، اما الان. انگار واقعا نسبت به خیلی چیزها بی‌تفاوتم. شایدم صرفا چون توی شرایط استیبلی هستم، عاشق نیستم و مشکلات خانوادگی هم فروکش کردن، همچین حسی دارم. حس اینکه ضدِضربه شدم. بیشتر از این نمی‌دونم. فردا می‌رم دکتر پوست. الان هم تست‌های زیستم رو شروع می‌کنم. بعد شیمی و بعد هم ویدیوی مثلثات رو می‌بینم. امیدوارم همه چیز خوب باشه و خوب بمونه. 


برای چند روز آینده، برنامه‌ی فوق‌العاده‌ای دارم که اگه تمام و کمال انجامش بدم، وضعیتم رو از این رو به اون رو می‌کنه. امروز از اون روزهاییه که امیدوارم. که خوب شروعشون کردم. خداروشکر. نیم ساعت بیشتر خوابیدم و صبحونه رو برای خودم و مامان آماده کردم. بعدهم برنامه‌م رو چیدم و از چند دقیقه دیگه قراره شروع کنم. امیدوارم که حتی اگه تمامش نه، به بیشترش برسم. 

 

 

بعدا نوشت: نرسیدم! در واقع فقط یکی از ریاضیا و یکی از زیستا تیک خورده. همه‌شون افتادن به امروز. 


همه چیز تحت کنترل است. هرچند که هنوز جلوی سه تا از کارهای To do list روزانه‌ام تیک نخورده و احتمالاً حالا حالاها نمی‌خورد. منظورم از حالاحالاها، فردا صبح است. تست‌های زیستم باقی‌ مانده‌اند. چند ماه دیگر، کنکوری می‌شوم. و این تا سر حد مرگ مرا می‌ترساند. به اندازه‌ی کافی خوب هستم؟ مطمئن نیستم. مخصوصاً حالا که ترازهای قلمچیم آزمون به آزمون پایین‌تر می‌آیند. اگر پزشک نشوم چه می‌شود؟ حتی فکرش هم باعث می‌شود گریه‌ام بگیرد. این چند روز خیلی چیزها باعث شد که گریه‌ام بگیرد و همه‌ش زیر سر پی‌ام‌اس بود. و برای همین است که گفتم همه چیز تحت کنترل من است. پی‌ام‌اس و ددی‌ایشوز، هر دو تمام شده‌اند و با مامان آشتی کردیم. عاشق کسی هم نیستم. ماجرای احسان خیلی وقت است که تمام شده و مراقب هستم که ماجرای جدیدی شروع نشود. فکر کنم حالم خوب است. هنوز امیدوارم و اگر بگویند که فردا صبح قرار است بمیرم، غمگین می‌شوم. اسم وبلاگ را از آهنگ ایمجین درگنز برداشتم. ترجمه تحت‌اللفظی دقیقی ندارد. شاید بشود گفت "هرچیزی که بهایش باشد." من ادامه می‌دهم، حتی اگر ترازهای قلمچیم آزمون به آزمون پایین‌تر بیایند. همه‌ی سعیم را می‌کنم. هرچیزی که بهایش باشد را می‌پردازم. یا حداقل امیدوارم که سر عقل بیایم و بپردازم. و روزهایم را به سریال دیدن نگذرانم. آه. اشکالی ندارد. فعلا وقت برای جبران هست. جبران همه چیز. عزیزدلم. 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راد الکتریک توزیع کننده انواع یکسو کننده و نیمه هادی لوفا گستر فوق برنامه زمین شناسی فروشگاه ابزار آلات دستی و برقی گروه برنامه نویسی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام وحید میرزایی همه چیز درباره پاناسونیک بهترین نمونه سوالات آزمون های استخدامی خرید و فروش انواع ضایعات اهن در تهران